زمان مطالعه: 11 دقیقه


مفهوم استارتاپ در دوران مدرن مورد توجه بسیاری از افراد قرار گرفته است. با استارتاپ هرکسی میتواند مالک کسبوکار خود باشد. البته کارآفرین شدن به این سادگیها هم نیست. افرادی که وارد این زمینه میشوند باید با عدم اطمینان و ریسک به طور مداوم دست و پنجه نرم کنند. شناخت کافی از این پدیده و انواع آن میتواند به کارآفرینان و ایدهپردازان، سرنخ خوبی برای ورود به دنیای استارتاپها بدهد. چرا که ایجاد تعادل بین داشتن چارچوب و نوآوری از سختترین چالشهای کارآفرینان است. در این مقاله قصد داریم شما را با انواع استارتاپ و چیستی آنها آشنا کنیم.
محتوای این درسنامه
استارتاپ را چگونه تعریف میکنند؟
قبل از همه چیز لازم است بدانید که هیچ تعریف یکتا و دقیقی از این پدیده در دست نیست. «نیل بلومنتال»، یکی از موسسان و مدیران شرکت «واربی پارکر» میگوید:
«یک استارتاپ برای حل مشکلی کار میکند که راه حل آن واضح نبوده و موفقیت نیز تضمین شده نیست.»
اگرچه تمام ابعاد این پدیده را نمیتوان در یک جمله خلاصه کرد؛ اما تمام استارتاپها در موارد زیر مشترک هستند:
- نوآوری: تمام کسبوکارها برای موفقیت نیازمند یک مزیت رقابتی هستند که آنها را از رقیبان مجزا کند، برای استارتاپها این عامل مجزا کننده «نوآوری» است.
- منحنی رشد: استارتاپ در مراحل ابتدایی منحنی رشد خود قرار دارد.
- سرعت رشد: هدف استارتاپها رشد و توسعه سریع است. همین مورد مفهوم «استارتاپ» را از «کسب و کار کوچک» مجزا میکند.
- انعطاف پذیری بالا: بازار پویای امروزی نیازمند واکنشی بودن راهبرد درصد زیادی از سازمانهاست.
- حل مسئله: کشف یک مسئله (نیاز) و پاسخ دادن به آن به بهترین و بهینهترین شکل.
- مقیاس پذیری: درصد قابل توجهی از کسبوکارهای نوپا با اهداف بلندپروازانه تاسیس میشوند.
- تیم کوچک کاری (زیر 100 نفر)
انواع استارتاپ کدام است؟
پس از اینکه با چیستی پدیدهی استارتاپ آشنا شدیم، نوبت به شناخت انواع استارتاپ میرسد. با توجه به محبوبیت بالای استارتاپ در عصر حاضر، آشنایی با انواع آن برای هر کارآفرین جزو ملزومات به حساب میآید. کارآفرینان لازم است این پدیده را به صورت دقیق و با انواع آن بشناسند تا توانایی یافتن بهترین بستر برای اجرای یک ایده را داشته باشند. زیرا بازارها مثل قدیم دیگر انحصاری نیستند و نوآوری یکی از ملزومات اجتنابناپذیر موفقیت است.
بنا به گفته «استیو بلنک» کارآفرین معروف در «سیلیکون ولی»، استارتاپها پنج نوع دارند. انواع استارتاپ عبارت است از:
۱. استارتاپ شرکتهای بزرگ (Large Company Startup)
نیاز به نوآوری، یکی از تهدیدهای موجود برای کسبوکارهای بزرگ است. کسبوکارهای بزرگ طول عمر محدودتری نسبت به دیگر انواع کسبوکار دارند. بزرگ بودن این کسبوکارها به نوعی تیغ دو لبه برای آنها محسوب میشود. از طرفی نوآوریهای ارائه شده توسط این دسته شرکتها به سرعت مورد توجه گسترده قرار میگیرد و از طرف دیگر، کمبود انعطافپذیری و نوآوری میتواند آنها را به سراشیبی سقوط سوق دهد.
شرکتهای بزرگ باید در کنار حفظ کارایی و اثربخشی عملیات (کاهش هزینهها و بهینه کردن فعالیتها)، خود را در شناخت نیازهای مشتریان به روز نگه داشته و در کشف و بهرهبرداری از فرصتهای جدید ثابت قدم باشند. تمرکز و اتکا بر یک مدل کسبوکار ثابت در بازار پیچیده و پویای امروزی، عامل سقوط تلقی میشود. تلاش برای کاهش هزینهها شرط لازم و تلاشی همیشگی برای کسبوکار ها است اما هیچ گاه شرط کافی نیست. رقابت دو شرکت اپل و سامسونگ مثالی است که نیاز مبرم شرکتهای بزرگ به نوآوری و خلاقیت را اثبات میکند.
مفهوم «کارآفرینی در کسبوکار» مربوط به کسبوکارهای بزرگ است. این شرکتها گاهی برای دفاع از جایگاه خود یا تثبیت آن در بازار نیازمند ایدهپردازی و ارائه محصولات، روشها یا حتی نمایندگیهای جدید و توسعه جغرافیایی هستند. یکی از بزرگترین چالشهای بیزنسها پس از دستیابی به رهبری بازارهای غیرانحصاری (مثل بازار فناوری یا موبایل) حفظ نوآوری و از طریق آن حفظ جایگاه رهبری در بازار است.
۲. استارتاپ مقیاسپذیر (Scalable Startup)
گوگل، اوبر و فیسبوک سه مثال شاخص این دسته از استارتاپها هستند. کارآفرینانی که سراغ این نوع استارتاپ میروند به پتانسیلهای ایده خود برای جهانی شدن و ایجاد تغییرات بزرگ ایمان دارند. بدیهی است که تمام تلاشها در این زمینه به موفقیت در مقیاس بزرگ منجر نمیشوند. ایدههایی مناسب این شاخهاند که شامل آشکار کردن یک تقاضای پنهان یا ارائه یک مفهوم جدید باشند. ارزش پیشنهادی استارتاپهای مقیاسپذیر بسیار جذاب بوده و میتواند سرمایهگذاران را به راحتی جذب کند.
اگر ایدهای با مشخصات بالا دارید، گام بعدی تدوین مدل و طرح کسبوکار خواهد بود. در این گام لازم است ابعاد جذابیت ایده خود را برای سرمایهگذاران، همکاران و شرکای کلیدی توضیح دهید. علاوه بر این لازم است تخمین هزینهها و صورتهای مالی ارائه کنید. کسب اطلاعات در مورد بازار هدف، شناخت رقبا، جریانهای درآمدی، ارائه راهکارهای بازاریابی و استراتژیهای مدیریتی از دیگر لوازم پایهگذاری یک استارتاپ مقیاس پذیر است.
راهاندازی این دسته از استارتاپها مستلزم باور قوی از سمت صاحبان ایده است. کسانی که تنها به دنبال یافتن درآمدی حداقلی و گذران زندگی هستند نمیتوانند یک استارتاپ مقیاسپذیر را راهاندازی کرده و به موفقیت برسانند. ارائه مفهوم جدید یکی دیگر از ویژگیهای مشترک استارتاپهای مقیاسپذیر است. برای مثال اگر توییتر یا فیسبوک را در نظر بگیرید، این دو هر کدام مفهومی جدید از ارتباطات و شبکهسازیهای مجازی و بر بستر اینترنت را ارائه کردند. این استارتاپها تعریف جدیدی از ارتباط را ارائه کردند و بخشی جدید به زندگی روزمره مدرن افزودند.
۳. استارتاپ سبک زندگی (Lifestyle Startup)
این دسته از استارتاپها مختص کسانی است که خود را وقف یک کار کردهاند و جدا از مقاصد اقتصادی، علاقهی بسیار شدیدی به انجام آن کار دارند. مثلا کسی که عاشق ورزش است و در کنار باشگاه، مرکزی برای ارائه مشاورههای تغذیه و ورزش درمانی تاسیس میکند و ممکن است در آینده آموزش مربیگری را نیز به مجموعه خود اضافه کند. این افراد توسط عشقی که نسبت به یک زمینه کاری خاص دارند هدایت میشوند و پول، محرک اصلی آنان نیست.
بدیهی است که داشتن عشق و علاقه یا حتی استعداد سرشار در یک زمینه نمیتواند موفقیت شما را تضمین کند. برای راهاندازی اینگونه استارتاپها داشتن نقشه راه مناسب (طرح و مدل کسب و کار) و تزریق سرمایه کافی از اهمیت بالایی برخوردار است. اگر موسس یا گروه موسسان استارتاپ سبک زندگی از استعداد و علاقه کافی برخوردار باشند، احتمال موفقیت استارتاپ با تزریق منابع کافی (ابزار، افراد و سرمایه) بسیار بالا خواهد بود. برای تدوین طرح و مدل کسبوکار نیز بهتر است از متخصصان امر استفاده شود. کارآفرینانی که به این نوع از استارتاپ رو میآورند، معمولا افرادی به شدت با استعداد و فعال هستند اما ممکن است از مهارتهای مدیریتی لازم برخوردار نباشند. برای همین نیاز حضور یک کارآفرین دیگر مسلط بر متدهای آکادمیک مدیریت و کارآفرینی در کنارشان احساس میشود.
نکته مهم در مورد این کسب و کارها وجود مدیر یا تیم مدیریتی قدرتمند است. در واقع بهتر است مدیریت از مالکیت جدا باشد و هسته مرکزی موسسان نقشهای اجرایی را بر عهده بگیرند. زیرا علاقه شدید این افراد (که محرک اصلی آنان نیز هست) صلاحیت آنها برای تصمیمسازی عقلایی و به دور از احساسات را کاهش میدهد. این علاقه را باید جهتدهی کرد. دقت داشته باشید که ایجاد محدودیتهای بسیار از طریق قوانین و سلسله مراتب سازمانی (ساماندهی کلاسیک) باعث سرخوردگی این دسته از افراد است. جهت دهی به این معنا است که در کنار آزادی عمل، چارچوبها و سیاستهای کلی سازمان نیز به آنها یادآوری شود.
۴. استارتاپ کسبوکار کوچک (Small Business Startup)
این دسته از کسبوکارها برای مقیاس کوچک و با اهدافی نهچندان بلندپروازانه تاسیس میشوند. دفتری کوچک، سرمایهای کم و کارمندانی که اغلب دوست یا آشنا هستند اصلیترین ویژگیهای کسبوکار کوچک تلقی میشوند. اولین مشتریهای این نوع کسبوکار را نیز آشنایان تشکیل میدهند. کسبوکارهای کوچک همچنین با جذب سرمایه از سرمایهداران و سهامداران غریبهاند. عموما شروع این دسته با سرمایه شخصی، خانوادگی، قرض یا وام صورت گرفته و احتمال شکست نیز در آنها بسیار بالا است.
اهداف استارتاپهای کسبوکارهای کوچک شامل طیف وسیعی است. بعضی از این کسبوکارها فقط برای پر کردن اوقات بیکاری یا بازنشستگی تاسیس میشوند. اشتراک تمام کسبوکارهای کوچک نه در اندازه که در افق دید صاحبان و مدیران آنها است. تدوین طرح کسبوکار یا داشتن مدل کسبوکار مشخص در میان موسسان کسبوکارهای کوچک تقریبا نایاب است. زیرا نیازی برای جذب سرمایه، منابع انسانی یا شرکای کلیدی احساس نمیشود. مدیریت این بیزنسها عموما بر اساس متدهای تجربی صورت میگیرد. نزدیک به دو سوم کسبوکارهای کوچک در ابتدای منحنی رشد خود به نقطه پایان میرسند.
۵. استارتاپ قابل خرید (Buyable Startup)
بعضی از کارآفرینان به جای تاسیس یک استارتاپ و همراهی آن تا نقطهی اوج، ترجیح میدهند ایده خود را به نقطه قابل قبولی رسانده و سپس آن را بفروشند. برای مثال میتوان از ساخت یک فروشگاه اینترنتی با امکانات و طراحی قوی و سپس فروش آن به دیگر کارآفرینان یا مدیران یاد کرد. برای موفقیت در این سبک از کارآفرینی لازم است تا توانایی ایدهپردازی و مهارتهای اجرایی ایده را به صورت همزمان داشته باشید.
کسبوکارهایی که در این دسته قرار میگیرند عموما کسبوکارهای اینترنتی و مربوط به توسعه وب یا اپلیکیشن هستند. هزینه و تخصص بالایی که برای طراحی یک نرمافزار یا سایت لازم است، بسیاری از کارآفرینان را به سمت خرید این گونه استارتاپها برده است. بدیهی است که نمیتوان تنها با خرید یک ایده و اجرای خوب، انتظار موفق شدن داشت. داشتن نقشه راه مناسب در کنار آشنایی به چارچوبهای وب و اپلیکیشن از ملزومات اساسی خریداران استارتاپ است.
6. استارتاپ اجتماعی (Social Startup)
این استارتاپها بیشتر با هدف تبدیل دنیا به جایی بهتر برای زندگی تشکیل میشوند. هدف این استارتاپها مقیاسپذیر شدن و ایجاد سود نیست. آنها در درجه اول به بهتر کردن شرایط دنیا از طریق حل یک مشکل عمومی فکر میکنند و در درجه دوم به دنبال ایجاد سود هستند. جنبش «من به ما» که توسط دو برادر کانادایی در سال 2006 آغاز شد یکی از موفقترین نمونههای استارتاپ اجتماعی است. این استارتاپ از سود خود برای اهداف خیریه استفاده میکند و به مشتریان خود این امکان را میدهد تا اثر مبلغ پرداختی خود را روی زندگی افراد نیازمند ببینند. این روش نوآورانه آنها را از دید مجله فوربس به بهترین استارتاپ اجتماعی سال 2019 تبدیل کرده است.
ورود به دنیای انواع استارتاپ ها، راه شکوفایی استعدادهای بسیاری از افراد است. اما این کار به هیچ وجه ساده نیست. به همان نسبت که میتوان با کار در این زمینه به افقهای بلند دست یافت، لازم است با ریسک و عدم اطمینان نیز دست و پنجه نرم کرد. نوآوری، رشد سریع، نوپا بودن، انعطافپذیری، حل مسئله، مقیاس پذیری و داشتن یک تیم کوچک کاری اشتراکات عمومی استارتاپها است. تهدیدهای بسیاری برای کسب و کارهای نوپا وجود دارد که بسیاری از آنها را به سمت شکست میبرد. بسنده کردن به ایدههای تازه و غفلت از جنبههای راهبردی مدیریت سازمان، روش مناسبی برای پایهگذاری استارتاپ نیست. کارآفرینان و ایدهپردازان لازم است تا با شناختی دقیق به سراغ این زمینه بروند. در این مقاله سعی کردیم با ارائه تعریف استارتاپ و معرفی انواع آن شما را به یک شناخت نسبی نسبت به این پدیده محبوب برسانیم. ورود حساب شده به این زمینه میتواند موفقیتهایی مشابه فیسبوک، توییتر، گوگل و… به ارمغان بیاورد.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
دسترسی سریع
- مبانی کارآفرینی
- کارآفرینی چیست؟
- ویژگیهای یک کارآفرین
- همه چیز درباره کارآفرینی درون سازمانی که باید بدانید
- چرا اهمیت نوآوری در کارآفرینی روز به روز افزایش مییابد؟
- ایده چیست و در کارآفرینی چه کاربردی دارد؟
- با سادهترین تکنیکهای ایدهپردازی آشنا شوید
- ترس از بیان ایده و روشهای غلبه بر آن
- ارزیابی ایده چیست و چرا تشخیص ایدههای کارآمد اهمیت دارد؟
- هر آنچه که باید در رابطه با مفهوم بازار بدانید
- با مفهوم و انواع مشتری در کسبوکار آشنا شوید
- تفاوت کاربر و مشتری در تعامل با کسبوکارها چیست؟
- شناسایی نیاز مشتری؛ یک گام فراتر از رقبا
- تحقیقات بازاریابی و مراحل انجام آن
- راهاندازی استارتاپ
- تعریف و ویژگی های استارتاپ
- استارتاپهای موفق چگونه تعریف میشوند و چه ویژگیهایی دارند؟
- آشنایی با چیستی استارتاپ و انواع آن
- هر آنچه درباره بوم مدل کسب و کار باید بدانید
- همه چیز درباره مدل کسب و کار که باید بدانید
- بوم ناب چیست؟
- تحلیلSWOT چیست و چه کاربردی دارد؟
- استراتژی رشد چیست و چگونه به موفقیت کسبوکارها کمک میکند؟
- ارزیابی معیارهای رشد کسبوکار چگونه است؟
- همه چیز در مورد مشاوران و منتورها در دنیای استارتاپها
- صفر تا صد آمادهسازی MVP
- مدیریت منابع انسانی در استارتاپ چیست و چه نقشی دارد؟
- هویت و فرهنگ سازمانی در استارتاپ چیست؟
- هر آنچه درباره طرح مالی کسب و کار باید بدانید
- طرح کسب و کار چیست و چه کاربردی دارد؟
- پیش بینیهای مالی و هزینهها برای کسبوکار
- حقوق استارتاپها
- توسعه فردی
- تیم و کار تیمی
دیدگاه اساتید
هومن هوشیاری
منتور خلاقیت
دنیای کسب و کارها و بیزینس مدلهای سنتی به زودی دچار تحولات زیادی خواهد شد و تفکر و مدل استارتاپی جایگزین بیشتر مدلهای پیشین میشود. اما نکته اساسی اینجاست که صاحبان و کارمندان آینده نه چندان دور، صنعت و کسب و کار به ناچار باید با روشها و رویکردهای استارتاپی آشنا باشند. با توجه به رفتار بازار کار به نظر میرسد یکی از گزینههای انتخاب همکار، شریک تجاری یا مشاور در شرکتهای کوچک و بزرگ، دانش استارتاپی و روحیه کار در فضای استارتاپی است. فناوری و دانش مانند موجی عظیم و خروشان جاری شده است و خواه ناخواه، همه اندیشهها، باورها، رفتارها و گفتارهای ناهمسوی با خود را به زیر خواهد کشید و باید دانست که مقاومت در این راه نتیجهای جز شکست به بار نخواهد آورد. بنابراین به عنوان یک نیروی فعال کسب و کار باید بدانیم که آشنایی با استارتاپ و رفتارهای استارتاپی از ضروریات امروز است.